1)
تمرکز این نوشتار بر روی عشق زمینی و به تعبیر دیگر عشق مجازی است، که در
مقابل عشق حقیقی بازشناسی شده و مراد از آن محبت شدید (نه محبت معمولی) بین
تنها و تنها دو فرد انسانی است. عاشق و معشوقه ها در این میدان در چهار
صورت قابل فرض اند: اول: عاشق و معشوق هر دو مرد باشند؛ دوم: عاشق و معشوق
هر دو زن باشند؛ سوم: عاشق مرد و معشوق زن باشد؛ چهارم: عاشق زن و معشوق
مرد باشد. در این میدان جای سخن بسیار است و نگارنده در جای دیگر به تفصیل
به ماهیت و اقسام و... عشق پرداخته است (منصورنژاد محمد، عشق زمینی، ناشر:
مؤلف: 1381).
2)
با فرض اینکه عشق بین دو فرد با تمام آثارش شکل گرفته (که حداقل اثرش آن
است که این محبت شدید، فقط بین دو فرد ساری و جاری است و به قدری شدید است
که این دو و خصوصا عاشق را از توجه به دیگران بازداشته است). ممکن است به
دلایلی عاشق و معشوق، در حالی که همچنان به هم علاقه مند و نیازمندند،
مجبور شوند که از یکدیگر فاصله بگیرند و این روابط و تجربه ها را قطع نموده
و همدیگر را فراموش نمایند. و از آنجا که فراموش کردن و پشت سر گذاشتن
فضاهای عمیق، شدید و نافذ عشق، به هیچ عنوان کار سهلی نیست و ممکن است به
جد در فعالیت های عادی افراد اختلال ایجاد کند، از این رو لازم است که برای
برون رفت از این وضعیت به چاره جویی نشست و به این سؤال پاسخ داد که در
عشق ناکام و شکست خورده چه باید کرد؟ چگونه باید از این فضا فاصله گرفت و
به وضعیت عادی زندگی پرداخته و این توان و فرصت را بیابند که از زندگی لذت
ببرند؟
3) در پاسخ بدین مشکل و برای شکست خورده در میدان عشق، حداقل دو دسته پیشنهادات، قابل توصیه اند:الف) نسخه هایی غیر از عشق:
از
آنجا که فضای عشق، تمام وجود آدمی را اشغال می کند و به تمام ابعاد شخصیت
آدمی معنا و شکل می دهد، پس از خالی شدن چنین امر فراگیر و نافذی، آدمی در
قلب و جانش خلاهای بسیار شدیدی احساس می کند که به نحوی باید این محیط خالی
را پر کرد. از جمله مشغله های پیشنهادی، کارهای سخت، جسمانی، سنگین و نیز
ورزشی است (کارهای یدی، کوهنوردی، دویدن، شنا و...). ممکن است فرد را به
سوی امور زیبایی شناختی، لطیف، فرحزا و قلبی فراخواند که مثلا به امور هنری
و ادبیات بپردازد (شعر، موسیقی، خطاطی، نقاشی، شرکت در محافل ادبی و...).
ممکن است غذایی که برای عاشق شکست خورده تجویز می شود، از مقوله های جسمی و
قلبی نباشد، بلکه او را به تلاش عقلانی جدی فراخواند (مثلا پژوهشهای علمی،
خصوصا میدانی و تجربی و...).
اینگونه نسخه ها گرچه ممکن است به عنوان
دارو تلقی شوند که می توانند بی قراری های شکست در عشق را موقتا آرام
نمایند، اما فی الواقع اینگونه توصیه ها، نسخه های دوانما هستند و حداکثر
کارکرد آنها ایجاد نقشی مسکن و آرام بخش به صورت موقتی است و فرد بحران زده
ممکن است از این فضا قانع نشده و مجددا به حالت اول بازگردد.
ب) نسخه هایی بر مبنای عشق:
به
نظر می رسد که پادزهر اصلی عشق، همان عشق است و تنها با عشق می توان توسن
سرکش عشق را مهار نمود. عاشق شکست خورده در این میدان را نه می توان و نه
جایز است که از نعمت وجود عشق، بازداشت. نمی توان او را از این فضا بیرون
آورد، چون کسی که تجربه ی لحظه های شیرین، عمیق و جذاب عشق را داشته، با
هیچ تجربه ی دیگری به آن حد و گستره از تجربه های هجر و وصل، لذت و غم،
آرامش و اضطراب، نمی تواند برسد و درنتیجه، همیشه در عطش و تشنگی می ماند.
جایز نیست و نباید گوهر عشق را از کسی گرفت، زیرا برای مهمترین بعد وجودی
آدمی، یعنی قلب، بهترین و لذت بخش ترین غذاست. از این رو آنان که در این
موضوع به دنبال پاک کردن صورت مساله اند، بسیار به خطا می روند. اینجاست که
باید برای جایگزینی فضای عشق، تنها و تنها به عشق تمسک جست. به عبارت دیگر
نباید عشق را در آدمیان جابجا کرد، چون نیاز جدی است و جایگزینی مناسبتر،
بلکه در حد خود ندارد، بلکه باید معشوق را جایجا کرد و تغیین داد. اما
مصداق معشوقها برای چنین عاشق بحران زده یی در سه سطح قابل فرض اند:
اول، معشوقه ی فراانسانی:
مراد از مصادیق، معشوقه هایی هستند که جنبه ی تجرد داشته و قرار نیست عاشق
با قالبی ملموس، مشهود و ملموس، مثل سایر اشیاء و آدمیان سروکار داشته
باشد، بلکه با امور و مصادیق مجرد، غیرملموس و غیرمشهود مواجه است. به
عبارت دیگر، برای فرار از عشق مجازی، می توان به دامن عشق حقیقی چنگ زد. از
آنجا که ورود به فضای عشق حقیقی، توان، ادراک، تخیل و امکانات ویژه می
طلبد، که کار هر کسی نیست، عاشق ناکام از آنجا که تمزین پرواز، تلقین
حرکتهای سنگین روحی، تجربه ی تخیلهای عمیق و همه جانبه را دارد، بسیار
مستعد است که در سطوح بالاتری نیز پرواز نماید. از این رو می توان به این
گونه عاشقها گفت، وارد فضای عشق الهی و معنوی شوید، با خدا سودا کنید، با
مسایل و اشخاص معنوی (مثلا معصومین) عشق بازی کنید و عطش وجودی خودتان را
از سرچشمه های اصیل و سالم عشق فراانسانی سیراب کنید و با توکل و توسل به
آرامش برسید.
این راه رفتنی، قابل وصول و نتیجه بخش است. (بد نیست از
این زاویه تجربه های معنوی مولانا پس از ازدست دادن شمس تبریزی و استاد
محمدحسین شهریار پس از نومیدشدن از معشوقه اش مورد توجه و تامل قرار
گیرند). اما راهی است صعب و سنگین و از این رو در حد همه ی انسانها و هر
سطح از عاشق فرومانده از راه نیست. اینجاست که در چاره جویی برای فرد شکست
خورده در عشق، باید وزنه های سبکتر و قابل حملتر از عشق حقیقی پیشنهاد کرد،
در عین حال که این راه را برای سالکان جدی، عاشقان توانا و روندگان با عزم
جزم بازگذاشت و بر روی آن به عنوان راه حلی اساسی تکیه کرد.
دوم، معشوقه ی فروانسانی:
ممکن است به عاشق خسته گفت که چرا از طبیعت زیبا بهره نمی گیری و با آن
مانوس نمی شوی؟ چرا از این همه پرندگان و حیوانات متنوع و دوست داشتنی غفلت
می کنی و چرا خودت را پایبند امور و مصادیق غیرانسانی نمی کنی که پاسخهای
مناسبی نیز از آنان دریافت کنی. مثلا چرا به تغذیه و تربیت پرندگان زیبا
نمی پردازی؟ چرا با آب و گل خلوت نمی کنی و آرامشت را از این طریق نمی
جویی؟ چرا با پروراندن برخی حیوانات که قدرشناس و وفادارند، مشغول نمی
شوی؟و...
گرچه اینگونه معشوقه ها نیز جذاب اند و آدمیان زیادی را نیز
دلبسته ی خود کرده اند، ولی برای کسی که تجربه ی عشق انسانی دارد و ناکام
مانده است، این گونه معشوقه ها به جهت پایین بودن سطوح توانایی ها و جذابیت
ها، قانع کننده نبوده و لذتش ناقص بماند و از این رو ممکن است فضای غم و
تلخی شکست مجددا برای او احیا شود. از این رو این جایگزینی در عشق، گرچه
مفید است و به عنوان معادلهای غیرکامل، قابل تجویزند، اما می توان نسخه های
مناسبتری نیز برای این درد تجویز نمود.
سوم، معشوقه ی انسانی:
در اینجا توصیه و تجویز آن است که اگر معشوقه یی به هر دلیل از دست رفت،
چرا یکی دیگر در حد او و یاشد بهتر از او را برنگزیند؟ به جای یک انسان، به
انسان دیگری مهر ورزید و به معاشقه نشست. ممکن است گفته شود که این تجویز
سطحی و غیرجامع است. زیرا کسی که غرق در فضای سنگین عشق است، معشوقه ی سابق
تمام فضای ذهنی و جانش را اشغال کرده است. او نه جایی برای مهرورزیدن (در
حد عشق) به دیگران دارد و نه این فرصت و توان را دارد که برای جابجایی
معشوق، عزم جزم کند و پادررکاب نماید. این اشکال بی وجه نیست، اما توصیه ی
ما نیز بی قید و شرط نیست و با رعایت این قیود، برداشتن این بار ممکن می
شود. در مسیر جایگزینی معشوق، باید به نکات زیر توجه داشت:
اولا: چنین فرد بحران زده از تجربه ی کارشناسان و از مشاوره با صاحبنظران،
هرگز غفلت نورزد. زیرا آشنایان با پیچ و خمهای وجود آدمی و بحرانهایش،
ممکن است راههای میانبر و حد وسطی را بشناسند که راه برون رفت از مشکل را
برای دیگران بسیار تسهیل می نمایند.
ثانیا:
تغییر معشوقه، یک شبه و در اندک زمان به سادگی ممکن نیست. از این رو به
عاشق آسیب دیده باید فرصت داد تا اندکی از مشغله های وجودیش فروکش کند.
تجربه های تازه تر نماید، با حوادث و مسایل نویی دست و پنجه نرم کند و اندک
اندک از شعله های فروزان عشق، فاصله گیرد، تا قابلیت و ظرفیت تجربه ی جدید
و دریافت محبت فرد جدید را پیدا کند و از سویی ببیند که در درون نیازی
اساسی وجود دارد و پاسخ می طلبد، و از سوی دیگر به اینجا برسد که پاسخ
شایسته برای آن حاجت ندارد، تا به فکر غذای مناسب برای رفع آن نیاز بیفتد.
ثالثا: آدمیان بر اساس باورهایشان زندگی می کنند. انسانها در قالبهای ذهنی
و تصاویر ذهنی خود، پیش فرضهایی دارند که مبنای ادراک و کنش آنان است.
برخی از این باورها صواب اند و باید حفظ و تقویت شوند. اما بسیاری از
تصاویر ذهنی اگر غلط هم نباشند، این قابلیت را دارند که جایگزینهای
مناسبتری پیدا کنند (و البته اگر غلط اند، باید جایجا شوند). عاشق نیز از
معشوق پیشین و شرایط یک معشوق مطلوب و... پیش فرضهایی دارد که با تامل و با
راهنمایی افراد محبوب، می تواند قالبهای ذهنی و پیش فرضهایش را جابجا کند،
آنگاه آماده ی دریافت تجربه ی جدید خواهد شد.
رابعا: برای اینکه فضای سابق مورد غفلت و فراموشی قرار گیرد، حتما باید هر
اثر، نکته، مطلب و اشیاء مربوط به فضای عشق پیشین در معرض دید و در دسترس
عاشق ناکام نباشد. از این رو باید هر آنچه که خاطره ی گذشته را تجدید می
کند، چاره جویی نمود و از آن عقبه رهایی یافت و فاصله گرفت، تا آنکه صفحه ی
جانش آمادگی دریافت تجربه ی جدید را بیابد.
حاصل آنکه با رعایت شرایط
فوق (مشاوره، فاصله ی زمانی، تغییر تصویر ذهنی و محو آثار پیشین) می توان
از تجربه ی شکست در عشقی رهایی یافته و با جایگزینی معشوق جدید، از زندگی
لذت برد. واضح است که شرایط یادشده، بسترها را فراهم می کند و فرد بحران
زده باید فعالانه بسترهای لازم را در این شرایط مناسب برای گزینش جایگزین
مناسب فراهم کند و صفحه ی جانش را برای ورود فرد دیگر باز کند و آنگاه روح
بحران زده و خسته اش به قرار برسد.
دکتر محمد منصورنژاد
ابتدا
بایستی مراد و منظور از واژه رابطه فهمیده شود و سپس معیار و ملاک ما از
اینکه به مجموعهای از روابط سالم و به مجموعهای دیگر ناسالم میگوییم
چیست؟
رابطه واژهای عربی است که در معنای تماس و وصل شدن به کار میرود
و در گفتار روزمره به مجموعهای از رفتارهایی اطلاق میشود که در تماس با
یکدیگر ابراز میکنیم.
رابطه و برقراری آن با دیگران فی نفسه محکوم به
فساد و تباهی نیست و این، هدف و مقصود نهایی و غایی طرفین است که صفت سالم
یا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت. این نکته را هم باید متذکر شد که
در جوامع مختلف، بنا به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزههای ملی، تعاریف
مختلفی از روابط سالم و ناسالم ارائه میشود.
در این نوشتار سعی بر این
است تا عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط ناسالم میان دختر و پسر مورد بررسی
قرار گیرد. این عوامل را میتوان در چهار بخش طبقهبندی کرد:
1- عوامل درونی و روانی: این
عوامل به شرط وجود سایر عوامل، میتواند موجبات برقراری روابط ناسالم را
فراهم نماید. تفاوت در حالات روحی و روانی و اخلاقی دختران و پسران و
علایق و خواستههای آنان میتواند باعث بروز روابط ناسالم میان این دو شود.
تفاوت درونی دیگری که میتوان نام برد قوه شهوت نهفته در نهاد آدمی است که
فینفسه نیروی محرک مثبتی است به این جهت که باعث جذب دو جنس میشود و
دلیلی است برای رابطه مثبت و زندگی مشترک؛ اما همین نیروی مثبت اگر در جهت
نیل به هوسرانی قرار گیرد، تبدیل به بلایی خانمانسوز میگردد که نمونه آن
در همه جوامع یافت میشود.
2- عوامل اجتماعی:
عوامل اجتماعی را به دلیل اهمیت خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک و
مهمترین اجتماع در رشد و تربیت افراد به دو بخش تقسیم می کنیم: الف) عوامل
خانوادگی ب) سایر عوامل اجتماعی
الف) عوامل خانوادگی: خانواده به
عنوان اولین کانون رشد و تعالی جوانان در سعادت و شقاوت دختران و پسران
نقش کلیدی دارد. اگر خانواده دارای شرایط و احوال خوبی باشد، در امر تعلیم و
تربیت فرزند خود موفق خواهد بود. عواملی نظیر بیسوادی، نداشتن آگاهی کافی
از روشهای تعلیم و تربیت و عدم ارتباط مناسب والدین با یکدیگر می تواند
دلیلی برای بروز روابط ناسالم میان دختران و پسران باشد.
ب) سایر عوامل
اجتماعی: علاوه بر عوامل خانوادگی تاثیرگذار بر روابط دختر و پسر، سایر
عوامل اجتماعی نیز در سطحی فراتر بر روند رفتار و روابط آنان تاثیر می
گذارد. بافت جامعه از لحاظ آداب و رسوم و عادات غالب مردم در قومیتهای
مختلف و همچنین روابط مردم در طبقات مختلف جامعه، باعث ایجاد تفاوتها و
چالشهای میان افراد شده و زمینه ایجاد یک روابط ناسالم را بوجود می آورد.
3- عوامل اقتصادی:
عوامل اقتصادی را اگر به صورت یک طیف در نظر بگیریم، دو سر این طیف از یک
سو فقر و در سوی دیگر ثروت می باشد. هر دوی این اوضاع در تجربیات گوناگون
نشان داده که در بیشتر مواقع، دارای عدم روابط سالم است. البته استثنائاتی
هم وجود دارد، امّا آنچه مسلّم است، این است که در همه جوامع، از جمله
عوامل مهمی که باعث ترویج فساد و فحشا می شود، فقر است. و همچنین گروهی از
افراد که دارای ثروت و توانایی مالی زیادند، در صورت وجود سایر عوامل،
دارای روابط ناسالمی خواهند بود.
4- عوامل فرهنگی: با دقت در فرهنگ حاکم بر جوامع مختلف در می یابیم که تفاوتهای زیادی میان این
فرهنگ ها وجود دارد و هر کدام از آنها تعریفی از رابطه سالم و ناسالم ارائه داده اند، اما آیا تعریف سالم بودن یک رابطه دلیل بر عدم وجود رابطه ناسالم است؟ مثلا در جواعی که حتی داشتن روابط جنسی میان دختران و پسران به شرط وجود رضایت دختر، یک امر عادی و غیر جرم محسوب می شود، آیا به صرف جرم نبودن این روابط، می توان بر سالم بودن آن صحه گذاشت؟ از سوی دیگر جوامعی که این روابط در آنها جرم محسوب می شود و قطعا از نظر فرهنگی، عملی ناشایست است، راه های جایگزینی را برای ایجاد رابطه صحیح و سالم میان دختران و پسران بوجود می آورد؟ در مجموع می توان گفت برای اینکه بتوان از ایجاد روابط ناسالم جلوگیری کرد، باید عوامل فرهنگی تاثیرگذار را تشخیص داده و البته باید نوع و تفاوت فرهنگ ها را در این راه مد نظر قرار داد.
برخی اوقـات برای شما پیش آمده که در مـقابل خـواسته دیگران،برخلاف میل باطی جواب مثبت داده و درخواسـت او را قبول کرده اید.ممکن است جواب منفی دادن سخت به نظر برسد ولی ما چند راه مفید را برای رهای شـما از این مـوقیعت خـاطر نشان میکنیم. بیاد داشته باشـید که اگر بـخواهـیـــد کسی را از سر خود باز کنید ممـکن است مجبور به گفتن "دروغ مصلحتی" شوید. دروغهایی که ظریف و بدون ضـرر هـستند و صدمه ای را به طرف مقابل وارد نمی کنند. گاهی اوقات نیز باید رودربایستی را کنار گذاشت و با صراحت جواب منفـی داد چون در غیر اینصورت ممکن است از کار خود پشیمان و مدتها به دلیل عواقـب آن دچار مشکل و دردسرشوید. سعی کنید قدرت "نه" گفتن را در خود تقویت نمایـید الـبـتـه طـوری کـه باعث کدورت نشود.
برقراری رابطه دوستی
گاهی شخصی از شما درخواست رابـطه دوستـی مـی کند و مـی خــواهد که بهترین دوست او باشید ولی شما بدلایل مختلف مایل به این کار نیستید.
برای رهایی از دست او بگویید:
وقت ندارم. به او بفهمانید که دوست صمیمی بودن نیازمند داشتن وقت زیاد و از خود گذشتگی است و شما بدلیل ضیق وقت نمی توانید از عهده اش برآیید.
مسئولیتش را نمی توانم بپذیرم. وارد شدن شخصی به عنوان یک "دوست صمیمی" به زندگی باری به مسئولیتهای فراوان شما اضافه می کند و شما آنقدر گرفتار هستید که نمی توانید آنرا قبول کنید.
تو لایق بهترین ها هستی. به او بگویید که هر شــخصی لایق داشتن بهترین چیزها در زندگیش است و شما خود را در حد و اندازه ای نمی بـیـنـید کـه بتوانـید برای او بهترین باشید.
من شخصی منزوی هستم. انزوا و ترس شـدیـد از حـضور در اجتماع باعث شده که شما نتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید تا آنجا که حتـی حـاضر بـه شرکت در مراسمات مختلف نیستید و از آن و حشت دارید. شما باید از این مـورد بـه عنـوان آخـرین راه حـل استفاده کنید و از قبل مطمئن شوید که او اطلاعی از قـابلیت های اجتماعی شما ندارد.
مراحل بعدی کار
سخاوتمند باشید. نپذیرفتن دوستی دلیل بر تغییرات کلی رفتار شما با او نمی باشد. با او به مهربانی و گشاده رویی رفتار کنید.
شـخص دیـگری را به او مـعرفی کنید. او مـمکن اسـت به این عـلت شـما را بـرای دوستی انتخاب نموده باشد که تصور می کرده شما بهترین و آخرین گزینه می باشید. افراد دیگری را برای دوستی به او پیشنهاد دهید.
دم دستش باشید. هر گاه متوجه شدید که به کمک و یاری شما نیاز دارد دریغ نکرده و داوطلبانه به سراغش رفته و مشکلاتش را حل نمایید.
ضمانت های پولی، بانکی و کاری
پول و ضمانت کاری 2 مسئله حساس میباشند.دوستی که میدانید دارای سوابق سوء و بدحسابی های بانکی است به سراق شما آمده و درخواست میکند که برای افتتاح حساب یا کار، ضامن او شوید. وقتی موضوع پول بمیان آمد به هیچکس اعتماد نکنید.
برای رهایی از دست او بگویید:
حساب بانکی خودم هم اعتبار ندارد. وقتی پرونده شما در بانک وضعـیت منـاسبی نداشته باشد چگونه می توانید ضامن کس دیگری شوید؟
قولش را به کس دیگری داده ام. با چـهره ای نا امیـدانـه به او بگویید که قبلا شخص دیگری این درخواست را نموده و نمی توانید برای چند نفر اینکار را انجام دهید.
دوست ندارم مسائل کاری و دوستی باهم قاطی شوند. این گفته میـتـواند روابـط دوستی شما را تضعیف کند چراکه شما اهمیت بیشتری برای مسائل کاری قائـل شـده اید تا روابط دوستی.برای توجیه بهتراست به اوبگویید که تجربه تلخی درگذشته داشتید که باعث جدایی شمابادوست سابقتان شده و دیگر دوست ندارید آن اتفاق تکرار شود.
مراحل بعدی کار
به او پول قرض دهید. اگر قبول نکردید که ضـامن او بـرای دریافـت وام از بانـک شـویـد، درصورت امکان به او پیشنهاد قرض مقداری پول دهید. اگرچه ممکن است که هیچ وقت دوباره روی پـول خـود را نبینید ولی این بهتر از آن است که به دلیل ضامن شدن دردسرهای بسیار بزرگتری گریبانگیر شما شود.
سرپوش گذاری بر جرم و شهادت دروغ
معمولا افراد توقع دارند که دوستشان بر عمل خلاف و غیر قانونی آنها سرپوش گذاشته و برای نجات او شهادت دروغ دهند. این عمل خلاف از خیانت به همسر گرفته تا دزدی و قتل ممکن است متفاوت باشد. در ایـن حالت شـما تـمایل نـدارید خـودتان را درگـیـر یـک مسئله غیرقانی نمایید.
برای رهایی از دست او بگویید:
دروغ گوی خوبی نیستم. من بـرای نـجات جان خودم هم نـمی تـوانم دروغ بگویم و اصلا" دروغ گفتن بلد نیستم و مطمئن هستم که کار را خرابتر می کنم و داستان تو بر ملا خواهد شد.
در تحقیقات لو میروم. به دوست خود بفهمانید که شخص مناسبی نیستید که بتواند هنگام بازجویی بخصوص تحقیقات پلیسی دوام بیاورد و صحبت نکند.
نمی خواهم برای خانواده ام ایجاد مشـکل کنـم. دردسـر و عـواقب بـد نـاشـی از درگیر شدن یک فرد در مسائل غیر قانونی برای خانواده آن فرد بیشتر از خود اوست. به دوستتان بگویید که نمی خواهید ریسک از دست دادن خانواده خود را قبول کنید.
هنگام جرم من در مکانی شلوغ بودم. ممکن است دوستتان از شما بخواهد که برای او شهادت دروغ بدهید. به او بگویید هنگامیکه او مرتکب جرم شده، شما در یک محل شلوغ و پر رفت و آمد بودید که بسیاری از این موضوع مطلع هستند و پلیس در تحقیقات خیلی راحت متوجه این مطلب خواهد شد.
مراحل بعدی کار
به او اطمینان دهید که چیزی نخواهید گفت. اگرچـه دادن شـهادت دروغ را قبـول نکرده اید، به دوست خود اطمینان دهید که چنانچه کسی برای پرس وجو پیش شما آمد، خودتان را به بی اطلاعی زده و هیچ پاسخی به او نخواهید داد.
آیا دوست شما مخل زندگیتان است؟
هر فردی در زنـدگـی دارای یـک یـا چـنـد دوست صمیمــی میباشد که لحظات شیرینی را با او گذرانده و تجربـه هـای مهمی را در زندگی بهمراه او کسب کرده است. او میتوانــد دوست دوران بچگی و یا یک هم اتاقی خوابگاه دانشجویـی باشد. گاهی اوقات صمیمیت تا جایی پیش میرود که شما دوستتان را جزئی از خانواده خود به شمار می آورید.
اما چه اتفاقی می افتند هنـگامی که ایـن عـضـو خـانـواده برای شما شروع به ایجاد مشکل و استرس مـی کـنـد؟ به دلایلی او عوض شده و مخل آسایـش و زندگی گردیده. آن رابطه محکم و صمیمی بین شما روبه زوال گذاشته است.
در این وضعیت دشوار و عذاب آور چه خواهید کرد؟ تا چه انـدازه قـرار اسـت در مـورد یـک دوست صمیمی رعوف و با گذشت باشـیـد؟ اگـر او در زنـدگـی برای شما مانند یک برادر بوده آیا با او ادامه می دهید و یا برای حفظ سلامتی و آرامش خود ترکش خواهید کرد؟
نیاز به دوست
دوست خوب بسیار کم و بندرت یافت میشود. در واقع یک فرد باید خیلی خوش شانس باشد تا بتواند حتی سه دوست خوب پید کند. البته بین "دوست" و "آشنایان معمولی" فرق مهمی وجود دارد. آشنایان می آیند و می روند اما دوستان در فراز و نشیب زندگی شما را تنها نخواهند گذاشت.
به همین خاطر است که ما گاهی بیشتر از حد تحمل خود با دوستانمان مدارا میکنیم. در هنگام کشمکش و نزاع سعی میکنیم لحظات خوب با هم بودن را بیاد آورده و آن را پوششی بر اوقات ناخوشایند قرار دهیم به امید این که مشـکل حـل شـده و اوضـاع به حالت قبل برگردد.
اما مسئله این است که در اینصورت ممکن است دوست شما به همین منوال به آزار و اذیت شما پرداختـه و دوبـاره ایـجاد مشکل نماید. آیا رابـطه دوستـی اینگونه باید باشد؟ مسلما" خیر. فاکتورهای XY
اکثر افراد بخصوص مردان تمایل دارند مشکلات موجود در روابط با دوستانشان را ساده بگیرند. مردان ذاتا" مانند زنان معاشرتی نیستند و معمولا در سنـین پایین تر با افرادی آشنا شده و تا مدتی نامحدود این دوستی ادامه می یابد. واقعیت این است که مردان نسبت به زنان انعطاف پذیر تر بوده و مایل نیستند روابط دوســتیشان را به راحـتـی برهم بزنند و این موضوع متاسفانه می تواند دردسر آفرین گردد.
آیا قرار نیست که "برادرتان" بهترین ها را برای شما به ارمغان آورده و همیشه خیرخواه و کمک حالتان باشد؟ بله، او جزء خانواده شما است. ما پیـشـنـهاد نـمیـکنـیـم که دوست خود را مانند یک عادت بد رها کنید. اما اگر فهمیدید که او مخل آسـایـش و زنــدگی شما شده، باید فکری برای بهبود رفتار و اخلاقش بکنید.
دوستان سمی
هر فردی در حیـطه روابـط با دوسـتانـش نقشی را ایفا مینماید. شخصی نقش یک آدم بامزه را بازی می کند، شخصی نقش یک آدم باهوش و شخصی نقش یک آدم بذله گو را بازی می کند. همه این کاراکترها نرمال و عادی هستـنـد اما اگر متوجه شدید دوست شما یکی از نقشهای زیر را بازی می کند، باید در روابط خود تجدید نظر کنید:
سوء استفاده گر
برخی افراد وانمود میکنند که دوست شما هستند و در واقع بدنبال اهداف شخصیشان هستند. خواه اتومبیل شما باشد، خواه پول شـما و خـواه روابـط ارزشـمنــد شما، او تا زمانیکه میتواند به این منابع دسترسی داشته باشد با شما ادامه می دهد و لحظه ای که احساس کرد که دیگر دستش از آنها کوتاه شده، ترکتان خواهد نمود.
خود شیفته
قسمت عمده گفتگوهای شما در مورد مشکلات و مسائل او سیر نموده و او علاقه ای به شنیدن گفتنی های شما نشان نمیدهد. اگر زمانی دیگر توجهی به او نکنید، شما را کنار خواهد گذاشت گویی که اصلا وجود نداشته اید.
دله
هدف او از دوستی با شما منفعت و سود بدون زحـمت است. غـذایـتـان را مـی خـــورد، لباستان را می پوشد، پولتان را میگیرد و هیچگاه در مقابل برایتان کاری انجام نمیدهد.
مزاحم
او همواره اطرافتان پـرسـه زده و هـمه حـرکات شما را تحت نظر می گیرد. او انتظار دارد هرگاه کاری انجام میدهد، دستش را بگیرید و اگر پیدایتان نکرد، همه را خبردار میکند تا شما را بیابد. به عبارت دیگر،یک مزاحم به حریم شخصی فرد هجوم آورده و نمیگذارد که نفس بکشد.
پخمه
یکی از بدترین حالتهای رفتاری در افراد، غیر قابـل اطـمیـنـان بـودن و بـی اعتـباری آنـها میباشد. همیشه در آخرین لحظه کار را خراب میکنند، قولهایی می دهند که نمیتوانند به آنها عمل کنند، هیچگاه سر وقت حاظر نمیشوند، و در هیچ زمینه ای نمی توان به آنها اعتماد و اطمینان کرد.
علائم پایان دادن به رابطه
اگر در رابطه دوستی خود با فردی به نشانه های زیر برخورد نمودید، وقت آن رسیده که آن رابطه را خاتمه دهید.
برخورد با دوستان سمی
شما به جایی رسیده اید که دیگر نمی توانید گوشه ای بنشینید در حالیکه دوستتان خوره جسم و فکر و سلامتی شما شده است. از طرفی هم ممکن است نخواهید به یکباره همه چیز را تمام کنـید ( ممکن است او فامیل شما باشد ). بـرای ایـن منـظـور میتوانید از مراحل زیر استفاده نمایید:
مرحله 1: از او ببرید
زیاد در دسترس نباشید. وقتی بیرون میروید تحولیش نگیـرید، کـمـکش نـکنـیـد، همه تلفنهایش را جواب ندهید و گوش به حرفهایش ندهید. هرکاری را که احساس میکنید به او می فهماند تحملتان تمام شده، انجام دهید. او ممکن است فورا" احسـاس کنـد که چیزی اشتباه است و درصدد حل آن برآید، ممکن هم است باز متوجه نشود.
مرحله 2: مؤدبانه به او بگویید
برایش توضیح دهید که از دادن فرصتهای متوالی به او برای تغییر اوضاع خسته شده ایـد (مانند یک هشدار). تا حد امکان با لحنی آرام به او بگویید که نیازهای شما نیز به اندازه نیازهای او مهم هستند و زمان آن رسیده که او هم بخواسته های شما احترام بگذارد.
بعد از اینکه رودر رویش قرار گرفتید،اگر او واقعا" ارزشی برای دوستی قائل باشد، سعی در ایجاد تغییرات درخـود مـی نماید و شما باید بجای جدایی به رابطه برادرانه خود ادامه دهید. اگر اینطور نشد نوبت به اقدامات شدیدتر می رسد.
مرحله 3: با صراحت مطرح کنید
وقت آن است که به او بگویید از رفتار نادرستش نسبت به خود خستـه شده اید و لازم است مدتی از هم دور شوید. چندین ماه از او جدا شـده و هیـچ تـمـاسی برقرار نکنید. ممکن است او تماس بگیرد، ممکن هم است نگیرد ولی این عمل، رابطه دوستی را در یک آزمون نهایی قرار خواهد داد. اغلب اوقات جدایی باعث میشود که فرد به اشتباهات گذشته اش پی ببرد.
به خاطر داشته باشید که جدایی از او می تواند عواقبی نیز در برداشته باشد: اگر فقط شما تنها کسی هستید که با آن شخص مشـکل دارد، دیـگران مـمـکن اسـت با شـمـا مخالفت کرده و تقصیر را به گردن شما بیاندازند و از او طرفـداری نـمایند. بـنـابـراین ابتدا مطمئن شوید که جدایی آخرین راه حل شما است و سپس او را ترک کنید.
تصمیمی عاقلانه بگیرید
طبیعی اسـت که بخواهید از رابطه دوستی خود مراقبـت کرده و نـسبـت بـه آن وفــا دار بمانید، اما این رابطه نباید مخل زندگی شما گردد، و اگر دوستی قصد سوء استفاده از مهربانی شما را داشت و یا الطاف شما را بطور کلی نادیده گرفت، لازم است از طریـق عقلتان فکر کنید نه قلبتان.
ارزش و عمق رابـطه خـود را با دوستـتـان مـورد ارزیابی قرار دهید. به عنوان نزدیکترین دوست، این وظیفه شما است که به هر وسیله ای از رابـطه دوستـی مراقبت و تلاش برای حفظ آن نمایید. اما گاهی اوقات جدایی بهترین لطفی است که کسی می تواند در حق خود بنماید
منبع وبلاگ : vidavejdany
مهمترین عاملی که در ازدواج نقش مؤثری دارد، عامل فرهنگی است.
چه بسیار خانواده هایی که به علت ناهماهنگی در زمینه های مختلف فرهنگی وضع نابسامانی دارند و یک عمر را نا شاد و ناراحت می گذرانند. عوامل فرهنگی ابعاد مختلفی دارد که مهمترین آنها عبارت اند از:
1- دین و مذهب؛ تشابه در اعتقاد و یا ...
2- آداب و رسوم ؛ تشابه در مراسم مختلف
3- لباس پوشیدن و آراستن ظاهر؛
4- سنت ها؛
5- اعتقادات و باورها.
در این فصل نقش هر یک از عوامل مذکور در رابطه با ازدواج و همسر گزینی بیان می شود.
الف: دین و مذهب در رابطه با ازدواج
اعتقادات دینی و مذهبی در ازدواج نقش مهمی دارد. دختر و پسری که با اعتقادات دینی متفاوت ازدواج می کنند؛ پس از احساسات پرشور جوانی، در زمینه های مختلف اختلاف نظر و احتمالاً ناسازگاری خواهند داشت. از جمله زمینه های مورد بحث موارد زیر را می توان نام برد:
- اختلاف در تربیت فرزندان: زن و شوهری که دارای دو دین متفاوت هستند، مسلماً در چگونگی تربیت و آموزش فرزندان خود و نیز انجام مراسم دینی با مشکلات و مسائلی مواجه خواهند شد.
- اختلاف در عقاید:
- اختلاف در انجام فرایض و مراسم دینی: عدم هماهنگی در انجام فرایض و مراسم دینی می تواند زمینه ای برای ناسازگاری خانوادگی باشد.
- اختلاف در مسافرت ها و گردش: برای مرد یا زن مسلمان مسافرت های زیارتی و حج مورد توجه است؛ در حالی که مرد یا زن غیر مسلمان رغبت به چنین برنامه هایی ندارد و یا در مورد حج اجازه انجام اعمال را ندارد.
لباس پوشیدن ( به ویژه حجاب برای زنان)، مسئله طهارت و سایر احکام ، موارد دیگری برای ایجاد ناسازگاری و اختلاف در زندگی زناشویی است.
با توجه به موارد بالا ، ازدواج دختر و پسر از دو دین متفاوت بخصوص اگر ایمان قوی داشته باشند، زندگی زناشویی را به سوی ناراحتی و نا شادی سوق می دهد. فرضاً اگر فردی با انگیزه های خاص به طور صوری تغییری در دین یا مذهب خود بدهد ، چون اعتقادات او در دوران طفولیت ریشه دار شده رفتار او با همسرش هماهنگی کامل نخواهد داشت.
مسئله دیگری که قابل طرح است، موضوع مذهب و اختلافات مذهبی است. ازدواج یک دختر شیعه مذهب با یک پسر اهل تسنن نیز همان مشکلات اختلافات دینی را در پی خواهد داشت و گاه چون اختلافات در این زمینه با تعصب نیز همراه است، احتمال بروز مشکلات جدی تری را می تواند در پی داشته باشد.
اختلاف در سطح ایمان و اعتقاد دینی
بسیار اتفاق می افتد که یک زوج مسلمان به علت اختلاف در سطح اعتقاد، زندگی پر آشوب و ناراحتی را می گذرانند. اگر یک دختر مؤمن با یک پسر بی بند و بار ازدواج کند، از نظر لباس پوشیدن، از نظر روزه گرفتن، نماز خواندن و یا معاشرت با دوستان شوهر و خانواده اش ناراحت است. او نمی تواند به اعتقاداتی که بدان پای بند است، جامه عمل بپوشاند و گاه اتفاق می افتد که شوهرش او را به انجام اعمال خلاف شرع نظیر عدم رعایت حجاب، دست دادن با مردان نامحرم و شرکت در جلسات لهو و لعب و نظایر آن وادار کند و در صورتی که اطاعت نکند با او ناسازگاری کند و به او بر چسب هایی نظیر مرتجع و عقب افتاده بزند و چه بسا که زندگی را برای او تلخ سازد. در چنین خانواده هایی با نزاع و جدال در مواردی که شوهر به دیدن نوارهای مبتذل ویدیویی و یا صرف وقت برای شنیدن نوارهای موسیقی مشغول است ، و زن با آن مخالفت می کند ، مواجه می شویم. عکس این حالت نیز صادق است؛ پسر مؤمنی که با دختر بی بند و بار و به اصطلاح متجدد ازدواج می کند ، از رفتار و اعمال و لباس پوشیدن او رنج می برد و اگر او را به اجبار به رعایت حجاب و سایر مسائل شرعی وادار کند، زندگی ناراحت کننده ای خواهد داشت؛
چه بسا که خانواده های آنان نیز چنین اختلافی از نظر عقیده و رفتار داشته باشند و بالاخره پس از چند فرزند و سال ها تحمل ناراحتی، مجبور به طلاق و جدایی شوند.
ب: آداب و رسوم در رابطه با ازدواج
در جوامع مختلف ، آداب و رسوم متفاوتی رایج است . گاه عقاید یک جامعه با عقاید جامعه دیگر در تضاد می باشد و این موضوع بخصوص در مسئله زناشویی قابل توجه است.
در فرهنگ غرب اعتقاد به اصل آزادی جنسی آداب و رسومی را موجب شده است که با عقاید جوامع اسلامی مغایر است و با اعتقادات مسلمانان همخوانی ندارد. از جمله این آداب و رسوم می توان به موارد زیر اشاره نمود:
- دست دادن زن ها و مردها اعم از محرم و نامحرم؛
- معاشرت زنان و مردان نامحرم؛
- تشکیل جلسات لهو و لعب مختلط مرد و زن؛
- جدا شدن فرزندان از خانواده از 18 سالگی و گسیختگی رشته های عاطفی آنان با والدین؛
- اهمیت ندادن به صله رحم؛
- عدم همیاری؛
- قطع ارتباط های خانوادگی.
با توجه به آداب و رسوم رایج در ممالک غربی و تضاد آن با سنن و آداب اجتماعی در ممالک اسلامی می توان نتیجه گرفت که ازدواج های پسر و دختر ممالک غربی صرفنظر از سایر عوامل فرهنگی تنها از دید آداب و رسوم رایج، عواقب خوشایندی نخواهد داشت.
آداب اجتماعی رایج در یک جامعه نیز در طبقات اجتماعی و ساکنان قسمتهای مختلف یک کشور متفاوت است و گاه در پیوندهای زناشویی مشکلاتی را ایجاد می نماید. آداب و رسوم ده با شهر ، و آداب و رسوم اصناف و طبقات مختلف اجتماع با یکدیگر فرق دارد. لذا ضرورت دارد، در زناشویی همه ی این موارد مورد توجه قرار گیرد. خانواده های سنتی اجازه نمی دهند که فرزند در حضور آنان آزادانه عمل کند. داماد یا عروس خانواده، چنانچه در حضور مادر شوهر یا پدر شوهر و یا پدر زن و مادر زن پای خود را دراز کند و یا احیاناً نسنجیده سخن گوید ، ناراحت می شوند و گاه این گونه رفتار به اختلاف و گله گذاری منجر می شود.
خانواده هایی که به اصطلاح متجدد هستند و از فرهنگ غرب تقلید می کنند با خانواده های سنتی نمی جوشند. طبقات کارگر و مستضعف از آداب و رسوم خاص خود پیروی می کنند. در این گونه طبقات آداب و رسوم غربی محلی ندارد. چهار زانو نشستن و استفاده از کلمات خاص در سخن گفتن و احیاناً دراز کشیدن و لم دادن در مجالس از آداب رایج است که به هیچ وجه این گونه رفتارها برای خانواده های فرنگی مآب قابل تحمل نیست
و در نتیجه ازدواج هایی که در چنین خانواده هایی با آداب و رسوم متفاوت صورت می گیرد، برای زوجین و خانواده های آنان خوشایند نیست و گاه به صورت مشکل حادی خودنمایی می کند که حلاوت زندگی را از زن و شوهر می گیرد و خانواده های وابسته را نیز ناراحت می کند و به عکس العمل های ناخوشایند وا می دارد.
ج- لباس پوشیدن و آراستن ظاهر
در ازدواج مسئله لباس پوشیدن و آرایش ظاهر در مورد خانمها بسیار حائز اهمیت است. چنانچه یک زن مؤمن محّجبه با یک مرد بی بند و بار ازدواج کند؛ زندگی برای یک عمر برای او زجرآور خواهد بود. برعکس یک زن آرایش کرده ی بد حجاب نیز چنانچه با مردی متدین ازدواج کند؛ زندگی هر دو با ناراحتی و مجادله خواهد گذشت. خوشبختانه چون نحوه لباس پوشیدن و آراستن ظاهر یک امر عینی است. بنابراین در این مورد بررسی و تصمیم گیری امر ساده ای است و هر کس در نگاه اول می تواند وضعیت خود را با طرف مقابل ارزیابی کند. قابل ذکر است که در فرهنگ ایرانی مردان اعم از مؤمن و بی بند و بار ، به ناموس خود اهمیت می دهند و غیرت مردانگی آنان اجازه نمی دهد که بدن همسر آنان عریان در معرض دید دیگران قرار گیرد و بخصوص روابط عاطفی با مردان دیگر داشته باشد. بنابراین دختران جوان باید این موضوع را در نظر داشته باشند و به خیال تجدد خواهی طوری عمل نکنند که برای جلب مردان و خودنمایی، حرکات جلف انجام دهند و لباس های نامناسبی بپوشند. آنچه در کنه ذات مردان با تعدیل های متفاوتی وجود دارد آن است که همسر آنان را آفتاب و مهتاب ندیده باشد.
د- سنت های غیر معقول در زناشویی
بعضی از خانواده ها سنت های فرهنگی خود را حفظ کرده و آنها را به دیده احترام می نگرند و عمل می نمایند. از جمله سنت هایی ( خواه خرافی یا معقول) که در این زمینه مطرح است؛ عبارت اند از:
- مرد در خانه تصمیم گیرنده است و زن باید از او اطاعت کند و به طور کلی مرد سالاری حاکم بر خانواده است.
- خانواده به دختر اهمیت نمی دهد و دختر داشتن یک نوع بدشانسی است. از یک مرد مخالف با دختر پرسیده شد که چند بچه داری گفت یکی، آن چهار دختر که به حساب نمی آیند!
- تحصیل دختران را ضروری نمی دانند و معتقدند که کار زن ها بچه داری و خانه داری است.
- زن ها را به صورت های مختلف تحقیر می کنند و آنان را به اسامی ضعیفه ، ناقص الایمان و نظایر آن می خوانند.
- مردها از گرفتن چند زن ابا ندارند.
- انجام ازدواج موقت برای مردان عیب نیست.
- زورگویی و دیکتاتوری به زن و بچه از مشخصات خانواده مرد سالاری است.
- بی بند و باری و فساد و دیر آمدن شوهران به خانه چندان مهم نیست؛ ولی کوچکترین خطا از سوی زن مصیبتی بزرگ است و به شدت با آن برخورد می شود.
- زن ها را به عنوان موجوداتی که باید کار کنند و سهم نبرند؛ می شناسند.
- مرد در ثروت زن و مصرف آن دخالت می کند و هیچ استقلال و شخصیتی برای زن قایل نیست.
- در بعضی از خانواده ها زن سالاری است و زن حاکم بر خانه است.
- در خانواده پدر سالاری که پدر بزرگ و پسران و دختران، عروسها و دامادها هر یک در یک یا دو اطاق ساکن بوده و همه با هم زندگی می کنند؛ استقلال عروس، داماد و بچه ها محدود و پدر بزرگ از موقعیت خاصی برخوردار است.
شیوه هایی که ذکر شد بخشی از سنت های غیر معقول در خانواده هاست. دختر و پسری که بخواهند ازدواج کنند ، بایستی در مورد خانواده مورد نظر خود تحقیق نمایند و در صورت وجود سنت های مشابه آنچه گفته شد جای خود را در خانواده مشخص و ارزیابی کنند و چنانچه حاضر به پذیرش آنها نیستند از قبول همسر از چنین خانواده هایی امتناع ورزند.
هـ - اعتقادات و باورها
علاوه بر اعتقادات دینی و مذهبی جنبه های دیگری را نیز در بر می گیرد که از نظر زندگی خانوادگی اهمیت زیادی دارد؛ برای دختری که تمام هـّم و غمش توجه به لباس و تجملات و خودنمایی است ، تحمل مردی که تمام اوقات خود را به مطالعه می گذراند و توجهی به لباس او و خودش و وضعیت خانه ندارد؛ مشکل است.
در زندگی هر فرد ارزش ها و ضد ارزش های فرهنگی نقش مهمی دارد؛ باید توجه داشت که کدام ارزش و عقیده خوب یا بد است . در اینجا آنچه مطرح است ، اختلاف اعتقادات و باورها و نقش آنها در زندگی
خانوادگی است. این موضوع باید قبل از ازدواج مورد توجه قرار گیرد و فرد همسری انتخاب کند که اعتقادات و باورهای او به اعتقادات و باورهای وی نزدیک باشد. در این صورت آنها خواهند توانست با روش های منطقی بر اعتقادات و باورهای یکدیگر تأثیر بگذارند و اختلاف های جزیی را حل و ایجاد تفاهم نمایند.
وظایف مشاوران در امر ازدواج در رابطه با عوامل فرهنگی
1- مهمترین وظیفه مشاوران در مورد دختر و پسری که متدین به دو دین متفاوت می باشند و قصد ازدواج دارند ، آن است که آنان را با پیامدهای چنین ازدواجی آشنا سازند. دختر و پسر ممکن است تحت تأثیر مسائل جوانی به اهمیت اختلاف عقاید دینی توجه نکنند. مشاوران باید محیطی فراهم کنند تا آنان علل ازدواج خود و جنبه هایی را که بدان توجه کرده اند ، بیان کنند. سپس اموری دیگر از جمله اختلاف عقیده دینی را مطرح سازند و در این زمینه به آنان هشدار دهند.
2- مشاوران باید دختر و پسری را که پیرو دو دین متفاوت می باشند، از نظر سطح ایمان در دینی که به آن اعتقاد دارند، بررسی کنند و چنانچه اعتقاداتشان عمیق و ریشه دار باشد ، آنان را به تغییر دین یا مذهب امیدوار ننمایند.
3- مسئله دیگری که مشاوران باید بررسی و اطلاعات آن را به دختر و پسر منتقل نمایند؛ میزان اختلاف عقاید دو دین است. در بعضی از ادیان درصد اختلاف عقاید آنها است. ولی بعضی ادیان اختلاف جّدی و حالت خصمانه نسبت به هم دارند؛ کمک ِمشاور در این زمینه می تواند در تصمیم گیری آنان مؤثر باشد.
4- پیوند همسران متدین به دین و مذهب با سطح اعتقادی یکسان ، بهترین حالت ازدواج است. بنابراین مشاوران باید دختران و پسران را به این امر توجه دهند تا آنان در زندگی زناشویی از نظر تفاوت در اعتقادات مذهبی رنج نبرند و بتوانند فرائض و مراسم دینی را به طور مشترک انجام دهند.
5- در مواردی که پسر و دختر از نظر ایمانی و اعتقادی اختلاف دارند ، مثلاً یکی متدین و مؤمن و دیگری بی بند و بار و به اصطلاح متجدد است ، وظیفه مشاور آگاهی دادن آنان به مشکلات بعد از ازدواج است. این امر چنانچه کاملاً توجیه و تفهیم گردد ، مطمئناً در تصمیم گیری آنان در جهت همسر گزینی تأثیر خواهد گذاشت.
6- در مورد اختلاف آداب و رسوم اعم از این که در دو جامعه یا در طبقات اجتماعی یک جامعه یا راجع به ساکنان قسمت های مختلف جغرافیایی یک کشور باشد ، مشاور باید دختر و پسر را از نظر آداب و رسوم رایج آگاهی دهد و اختلاف آداب و رسوم جامعه یا طبقه اجتماعی هر یک از طرفین را مقایسه نماید. در صورتی که در این مقایسه اختلاف جّدی و مشکل زا وجود داشت؛ باید طرفین را به اهمیت موضوع توجه دهند.
تغییر ویژگی های فرهنگی در بعضی از جوامع به دلیل ریشه دار بودن آنها بسیار مشکل است. گاه این موضوع در مسائل زناشویی زوجین که از دو جامعه یا دو طبقه اجتماعی متفاوت می باشند ، مشکلات جّدی ایجاد می نماید.
7- موضوع لباس پوشیدن از دو جنبه حائز اهمیت است یکی این که پوشش زنان مرتبط با عقاید دینی است و دیگر این که از نظر اجتماعی واجد ارزش است.
بنابراین در ازدواج نحوه لباس پوشیدن نقش مهمی دارد که بایستی زوجین را بدان توجه داد. مشاوران باید در مسائل فرهنگی که برخاسته از اعتقادات و عادات ریشه دار است هیچ موردی را در زمینه ازدواج نادیده نگیرند و به زوجین آگاهی و اطلاعات لازم را بدهند.
8- در مورد رسم های غیر معقول و اعتقادات و باورها که نقش تعیین کننده در ازدواج دارند ، باید مشاوران جداً وارد عمل شوند و در رابطه با باورها و سنت هایی که غیر معقول بوده و ممکن است شالوده زندگی زناشویی را سست نماید ، اطلاعات لازم را بدهند و زوجین را در مورد عواقب بعدی آنها توجیه کنند.
بیش از 80 درصد از دخترانی که رابطه جنسی قبل از ازدواج را تجربه کرده اند و از این کار خود دچار عذاب وجدان شده اند دخترانی بودند که از سوی دوست پسر خود پیشنهاد ازدواج یا قول ازدواج به آنها داده شده است حتی دخترانی که هرگز تصور برقرای رابطه جنسی را قبل از ازدواج نمی کرده اند در این دام افتاده اند و از کرده خود پشیمان هستند در این بین حتی افرادی وجود داشته اند که اقدام به خود کشی کرده اند و یا از خانه خود فراری شده اند بیشتر دختران خیابانی خود طعم تلخ خیانت را تجربه کرده اند و زمانی که پشت سر خود را خالی می دیدند به ناچار پا به فرار گذاشته و برای سرپناه حاضر به خود فروشی شده اند سوالی میپرسم آیا لحظاتی لذت ارزش از دست دادن زندگی را دارد چرا برای خود ارزش قائل نمی شوید چرا بدن خود خود را به آسانی در اختیار یک انسان شهوت پرست قرار می دهید اکثر پسرها هرگز با کسی که با آنها رابطه جنسی داشته اند حتی فکر ازدواج هم نمی کنند و فقط شما را تاز مانی دوست خواهند داشت که شخص مناسبی را برای جایگزین کردن شما و یا برای ازدواج انتخاب کنند هیچ تعهدی هم نسبت به شما نخواهند داشت آیا اون پسری که به علت عدم برقراری رابطه جنسی شما را رها کند واقعا ارزش این را دارد که زندگی خود را ویران کنید فقط به خاطر اینکه نهایتش 5 ثانیه به اوج لذت برسد فراموش نکنید من یک پسر مجرد هستم و خیلی بهتر از شما هم جنسان هم رده سنی خودم را می شناسم اعتماد نکنید ارزش شما بیش از این حرفهاست یک پسر چه زمانی میتواند به شما پیشنهاد ازدواج دهد ؟ زمانی که خانواده اون پسر در درجه اول شما را بشناسند ، زمانی که وضعیت کارو زندگی آینده اون پسر مشخص باشد ، زمانی که خانواده شما در جریان باشد و خیلی چیزهای دیگر باید فراهم باشد تا این پیشنهاد داده شود نه اینکه وقتی کنار هم تو تاکسی و کنار آب و سینما و یا هرجای دیگه وقتی در آغوش هم هستید با کلماتی همانند اینکه تو مال من هستی و آینده من فقط با تو هست و از اینگونه حرفها فکر کنید که دیگه واقعا همه چیز تموم شده حرف من رو شاید شما متوجه نشید و پیش خود بگویید دوست پسر من با همه فرق داره اون اصلا اینطوری نیست بله همه رو نباید به یک دید نگاه کرد این درسته اما نبیادم بر حسب مسائل ظاهری اصل رو فراموش کرد آخه زندگی که فقط همخوابی و هم بستر شدنو دوست داشتنو عشق و این حرفها نیست خیلی از افراد که برای من ایمیل ارسال می کنند در دام همین حرفها افتادند و به چه کنم چه کنم افتادند همین دیروز ایمیلی داشتم از یک دختر 26 ساله که پرده خود را بواسطه قول ازدواج از جانب دوست پسر خود از دست داده بود این خانم به گفته خودش مذهبی هم بود الان خودش احساس ندامت می کرد .
دختر خانمها شما اسباب بازی نیستید شما عروسک نیستید شما انسان هستید شما ارزش بالایی دارید شما روزی مادر می شوید حتی پسرانی هم که قبل از ازدواج رابطه جنسی را تجربه کرده اند پس از ازدواج عذاب وجدان دارند رابطه جنسی قبل از ازدواج بر روابط زناشویی پس از ازدواج تاثیر مستقیم دارد ساده نباشید شاید همین آقائی که الان دوست پسر شماست و به شما قول ازدواج داده و از شما درخواست رابطه جنسی کرده روزی به شما خیانت کند مردی که نتواند جلوی شهوتش را بگیرد نمی تواند شما را خوشبخت کند چون مردان همیشه شهوت و غریزه جنسی بالایی دارند پس اگر الان خود را کنترل نکنند هیچ گاه نمی توانند کنترل کنند عاقل باشید چرا شما با برقراری رابطه جنسی دوست داشتنتون ثابت کنید چرا آنها با مقابله با شهوت خود دوست داشتنشون به شما ثابت نکنند؟
سخن آخر
شاید با نوشتن مطالب بالا باعث رنجش خاطر گروهی شده باشم عذر می خوام اما من بابت درج مطالب از جایی پولی دریافت نمی کنم پس هر چه می نویسم بر اساس تحقیقات شخصی اینجانب میباشد اکثر دختران پس از برقراری رابطه جنسی از کرده خود پشیمان می شوند برای پسرها از بین رفتن پرده بکارت شما اهمیتی ندارد نکته بعدی همان مقدار که دختر ها به خاطر دوست داشتنشون حاضر به برقراری رابطه جنسی می شوند یک پسر هم می تواند به خاطر دوست داشتنش و اثبات این امر در مقابل شهوت خود مقاومت کند . نکته بعدی ازدواج یک امر ساده ای نیست که به راحتی هر کسی این پیشنهاد را بر زبان بیاورد شما زمانی می توانید به پیشنهاد طرف مقابل فکر کنید که شرایط ازدواج اون طرف و خود شما از هر نظر روبه راه باشد فقط دوست داشتن و عشق شرط ازدواج نیست در کل باز هم اگر باعث رنجش خاطر دیگران شدم عذر می خوام با آرزوی موفقیت و کامیابی در تمامی زمینه ها برای شما .