زنانی که از ازدواج می ترسند....



ما 2 گروه زن داریم که به دلیل ترس از انتخاب بد حاضر نیست ازدواج کنه.گروه اول زنانی هستند که منتظر یه فرصت خوب هستند.اینها خیلی خطرناک دارن حرکت میکنند.افرادی هستند که زیر نگاه شدید اطرافیان قرار دارند و مسلماً نمی خواهند که پس از ازدواجشان بشنوند : اِهه ، یارو رو! اینهمه صبر کرد آخرش با این تحفه ازدواج کرد! از طرفی بی اعتمادی به در و دیوار و عدم شناخت فاکتورهای صحیح یک نفر قدرت بله گفتن را ازشون سلب میکند.آنها یه فرد کاملاً تضمین شده رو از هر نظر می خواهند. اونها هزینه زمانی گزافی رو دارن پرداخت می کنند و مسلماً می خواهند از اینهمه هزینه سودی عایدشون بشه و همچنین مشت محکمی بر دهان یاوه گویان بزنند. دخترانی که باید یه چیزهایی رو به بعضی ها ثابت کنند و برای یک مرتبه هم که شده پوزشون رو بزنند! این گروه باید به چند نکته توجه کنند.
1-این هزینه سنگینی رو که شما در حال پرداختش هستید باعث میشه که سطح انتظاراتتون بالا بره.شما معمولاً بعد از ازدواج خیلی بیرحم میشین! چون زمانی دیگه برای از دست دادن ندارین و شوهرتون نباید در خوشبخت کردنتون فس فس کنه! شما شانس هیچ آزمایشی رو بهش نمیدین و اون فرد نگونبخت باید تمامی هزینه هایی که شما کردید رو سریعاً بهتون پس بده!! مسلماً اگر فرد توانایی کافی برای این مهم نداشته باشه و کسی باشه که درک حسی بلد نباشه شما وی را خواهید کشت!

2-بدونین هر ثانیه رو که اضافه میکنین 6 برابرش شرط انتخاب یک نفر رو سخت تر میکنین.شما همواره انتظار یک فرد خاص رو دارید…یه خبر بد هم که باید بهتون بدم اینه که اکثراً پیداش نمیکنین! واقعیت اینه انتخابهای شما بعد از مدتی شروع میکنه به کم شدن.بلایی هم که از آسمون ممکنه نازل بشه! اینه که بعد از مدتی دچار وحشت تنهایی بشین و در نتیجه به اولین کور و کچلی که یک هزارم خواسته های قبلتون رو نداره شوهر کنین و مجبورین کلی هم ازش در مقابل تعجب اطرافیان دفاع کنین!
3-شما از یک فرد معمولی انتظار بیشتری از همسرتون دارید . شما عموماً خودتون رو سرکوب حسی و جنسی میکنین.دچار یک افسردگی پنهان میشین و نهایتاً همواره منتظرین که فرد مورد نظرتون بیاد و رل فرمان زندگی رو ازتون بگیره تا شما یه نفسی بکشین و دیگه مسؤل رانندگی نباشین!شما می خواین کولر رو بزنین و یکم چشماتون رو ببندین و استراحت کنین! مشکل اینجاست که شوهرتون هم دقیقاً همین مرگش بوده که خواسته ازدواج کنه! حالا اون هم دیگه توان نداره و میخواد فرمان رو ول کنه و کنار شما استراحت کنه! خب ، حالا کدوم دره رو می پسندین که بیوفتین توش؟!
زنانی هستند که از مردها متنفر شدن و اگه بتونن نسلشون رو منقرض میکنن! اینها کمبود ها و ضربات عاطفی و همچنین نگرش غلطی که به روابط مرد و زن داشتن باعث شده من برای جن هم آرزوی چنین زنانی رو نکنم!البته اینها بیشتر دارن پوست خودشون رو میکنن تا دیگران! نکته جالب اینکه اینها در ازدواج موفق به حساب میان! چون تمام موارد احساسی رو بچه گانه و روابط زناشویی رو کوته فکرانه میبینند و در گیر مسائل مهمتری!! هستند غالباً با یک تیکه پاره آجر مثل خودشون ازدواج میکنن و اینقدر خشک و قفل منطق هستند که حرف هیچکس رو نمیپذیرند و در نتیجه کاملاً راحتند! من خیلی سوال از این گروه دارم ولی چون میدونم دارم آب تو هاون میکوبم حرفی نمیزنم!

اما گروه اول اگر به این شیوه ادامه دهند همه چیز را از دست خواهند داد و باید نکاتی را رعایت کنند تا زندگی برای آنان شیرین شود!!
1-باید بگم زنان ایرانی زندگی میکنن واسه شوهر کردن! این واقعیت زندگی اونهاست.از هر سمت هم ببینی بازم همینه….خانمهای گرامی، این تفکر پوچ رو بریزین دور که خوشبختی رو از ازدواج انتظار دارین.غلطه ، مردوده ، میگیرین چی میگم؟ در دنیای امروز رد شده. مردی که نتونسته خودش رو خوشبخت کنه چطور قراره شما رو خوشبخت کنه؟ خودش هزارتا عقده داره و حالا میخواد شما جوابگوی اونها باشین!ازدواج فقط یه روش زندگیه و اون احمقی هم که گفته تنها و بهترین روشه مال 2 قرن پیش بوده! ازدواج ممکنه به خوشبختی ختم بشه ولی راه اون نیست.
2-هر مقدار زمان لازمه مصرف کنین ولی به خاطر فشار اطرافیان ازدواج نکنین.شما حق دارید جوری که دوست دارید باشید.
3-این فکر غلط که زندگی از بعد ازدواج شروع میشه رو بریزین دور.لذت، تفریح، تجارت، آسایش و همه اون کارهایی رو که به اشتباه فکر میکنین باید حتماً با شوهر باشه رو از همین الان شروع کنین.بخاطر ازدواج زندگی رو فراموش نکنین.چه اشکالی داره که شما در مسیرهایی که فکر میکنین علاقه دارین فعالیت کنین و به خودتون برسین.انتظار خوشبختی از همسر داشتن غلطه! بلکه شما باید با ازدواج خوشبخت تر بشین.چه اشکال داره شما وارد بازار بشین ، وارد بورس بشین ، امتحان کنین ، شکست بخورین، پیروز بشین، سرمایه گذاری کنین ، جهانگردی کنین و کلاً خودتون رو وقف چیزی که ازش لذت میبرین بکنین….
4-از نظر جنسی خودتون رو آزاد کنین.رابطه راحت داشته باشین.شما احتمالاً سنتون زیاد شده و زمان کمی برای لذت بردن خواهید داشت.مردی که انتظار باکرگی از شما داره فقط یه احمقه که شما رو کالا میبینه و مصرفی. یه متحجر فکری که شما رو واسه بدنتون می خواد. ضمناً بدونین شوهر شما که احتمالاً از نظر سنی از شما چند سال بزرگتره دیگه اون قدرت و هیجان جنسی جوانی رو نداره و همچنین مسلماً تا الان بارها رابطه جنسی داشته وفقط یه فرد کوته فکر ظالم از شما انتظار داره که شما همیشه در حال کشتن خودتون باشین.

منبع : tiztaz     تاریخ قرارگیری مطلب بعدی : ۱۰ / ۴ / ۱۳۸۵

دوست دختر دوست پسر(رابطه جنسی)

در هر رابطه ای وجود روابط جانبی اجتناب ناپذیر می باشد تا حالا هیچ دختری نبوده که با دوست پسر خود در خانه و یا محلی مشابه تنها بوده و پسر در گوشه ای از اتاق و دختر در گوشه دیگر نشسته باشند شما هم اگر جایی شنیدید حکم دروازه را اجرا کنید میل جنسی یک میل دو طرفه میباشد از لحظه ای که دو جنس مخالف علاقه مند به هم در محیطی بدون وجود فرد بیگانه در کنار هم قرار بگیرند خواه یا ناخواه افکاری در ذهن آنها بوجود می آید که آنها را به میل جنسی سوق می دهد شاید ابراز نکنند اما مطمئن باشید این افکار طبیعی هستند چرا که چیزی که شما نیاز دارید و نیاز خود را می توانید در جنس مخالف خود برطرف کنید این حس در جنس مخالف شما هم وجود دارد پس اگر دخترانی پیدا می شوند که چنین ادعایی دارند که با دوست پسر خود در منزل بوده اند و حتی دست همدیگر را هم نگرفته اند بهتره پوز خندی بزنید و حرف را عوض کنید چرا که اگر واقعا انسانی اینچنین باشد باید بداند که دچار مشکل روان جنسی است و باید به یک روانپزشک مراجعه کند البته همیشه استثنا هم وجود دارد اینم باید اضافه کنم من منظورم به هیچ وجه این نیست که هر پسر و دختری در حکم دوستی این رابطه را تجربه کنند اما باید بدانند که در رابطه ای مثل رابطه دوستی با جنس مخالف باید بیش از 50 درصد امکان پیدایش رابطه جنسی را بدهند پس اگر از آندسته از افرادی هستند که نمی توانند این مسئله را بپذیرند در آغاز دوستی حد و مرز یکدیگر را تعیین کنید این بهترین روش میباشد در این صورت جلوی پیدایش رابطه جنسی گرفته می شود در دوستیهای امروزه متاسفانه همیشه یکی باید کوتاه بیاید و اعتقادات و یا نیازهای خود را ندیده بگیرد باید عرض شود این قانون زندگیه شما با به دست آوردن شاید حتی یک چیز خیلی چیزهای دیگر را از دست خواهید داد پس در انتخاب خود دقت کنید باز هم توصیه میکنم امروزه پسرها بیشتر مراقب باشند و به دخترها وابسته نشوند این را به این علت نگفته ام که چون یک پسر هستم روزانه چنیدن ایمل دریافت میکنم که متاسفانه حرفهای منو اثبات میکند امیدوارم در هر حال همه شما دوستان دوست دختر یا دوست پسری پیدا کنید که همانند خودتان باشد

شناخت پسرها در دوره های مختلف (ویژه خانمها)

پسرها

تعریف پسر: خداوند از هر موجود زنده ای یک جنس نر و یک جنس ماده ای آفرید و هیچ برتری نسبت به جنس مخالف در این دو جنس وجود ندارد در حیوانات در گیاهان در جانوران زنده و نهایتا در انسان پیدایش جنس مذکر و جنس مونث پسر انسانی از جنس مذکر بوده و علت مذکر بودنش دلیلی بر برتری نسبت به جنس مونث نمی باشد

پسرها در سنین مختلف :

در سنین کودکی:

عمده تفاوت پسرها با دخترها که در شکل گرفتن شخصیت آنها اهمیت دارد می توان گفت پسرها محیط را به نفع خود تغییر می دهند اما دخترها خود را با محیط سازگار می سازند از اینرو انرژی که در پسران وجود دارد بیش از دختران می باشد در بازیهای دوران کودکی همیشه فرمانده یک جنس مذکر می باشد و کارگردان بازی یک جنس مذکر می باشد دختران نیز با این مسئله مشکلی ندارند اما از همان دوران در ذهن آنها برتری جنس مذکر به جنس مونث در حال چرخش است اما همینجا اعلام ی توانم بگویم این یک هنجار اجتماعی نیست و همانند علاقه مندیهای این دوجنس که متفاوت است حس ریاست طلبی هم در پسران زیاد است و این حتی منطقی هم عست چرا که پسر روزی مرد شده تشکیل خانواده می دهد و علاوه بر مسئولیت خود مسئولیت افراد خانواده خود را نیز باید بپذیرد البته زنان زیادی هم وجود دارند که همچون یک مرد بر افراد خانواده سایه افکنده اند وبا تلاش خود هم نقش مادر را ایفا می کنند هم نقش پدر اما بهتره عامیانه نتیجه گیری کنیم

در سنین نوجوانی:

درگیریهایی جزئی با خانواده شروع می شود ، به سرو وضع خود خیلی اهمیت می دهند ، در این سن سه چیز خیلی اهمیت پیدا می کند یکی مدل موی سر دیگری تیپ و حفظ ظاهر و سوم دوستان با در این سن با ورود به مقطع راهنمایی در کشور ما مسئله ای دیگری حس می شود و آن مسئله غریزه جنسی است سن بلوغ در پسرها متفاوت می باشد اما عامل مشترکی که در این دوره خیلی حس می شود غریزه جنسی می باشد توجه به آلت مردانگی کنجکاوی و جستجو برای شناخت دستگاههی جنسی هم سنین جنس مخالف خود از مسائل این دوره می باشد خانواده در این مورد باید حتما وارد عمل بشود و با رفاقت پدر با پسر جای هیچگونه سئوالی برای پسر نماند در این دوره پسرها ترجیح می دهند خیلی رابطه های را تجربه کنند پس هر جا جنس مخالفی می بینند سعی می کنند نظر آنرا به خود جلب کنند اما فکر رابطه دوستی و .. . در ذهن آنها به ندرت دیده می شود.

سن نوجوانی –بلوغ – آغاز جوانی:

در این مرحله پس از بالغ شدن انرژی و پتانسیل عجیبی در جنس مذکر پدیدار می شود علاقه مندی به ورزشهای مهیج سرعت و حادثه جویی والبته افکار رویای پدیدار می شود اختلافات عقیدتی و... با افراد هم جنس در خانواده آغاز می شود کم کم حس علاقه به جنس مخالف شکل می گیرد غریزه جنسی و افکار وابسته به آن در این سن به اوج می رسد تا جایی که میل به خود ارضائی شروع می شود نکته ویژه خانمها در این سن رابطه احساسی با پسرها برقرار نکنید و نگزارید که حس وابستگی در آنها بوجود بیاید چرا که این دوست داشتن زودگذر میباشد بارها شنیده ام که دخترها گفته اند پسرها دخترها را تنها برای ارضای میل جنسی خواسته و هدف دیگری ندارند پسرها در سنین پایان نوجوانی وآغاز جوانی بیشترین نیاز را به این میل دارند بهتر بود به جای اینکه واحد مشاوره در مدارس از دبیرستان شروع شود از دوران راهنمایی شروع می شد البته پسرها زیاد به حرف مشاور و حتی والدین خود در این سن توجهی ندارند و هر چه دوست صمیم آنها و یا جو جامعه حکم کد لازم الجرا میباشد البته دخترها در این سن دست کمی از پسرها ندارند اما هرگز به پای پسرها نخواهند رسید پسرها در این سن احساسات خود را پنهان می کنند و این را یک برتری می دانند در صورتی که با مشکلات زیادی روبرو می شوند

دوره جوانی:

کم کم احساس بزرگ شدن و تلاش برای تحقق رویاها و اهداف آنها شروع می شود میل به برقراری رابطه دوستی با جنس مخالف البته رابطه سالم دو چندان می شود افکار عجیبی همچون پیدا کردن شغل – تهیه مسکن – خرید خودرو – ازدواج هرگز از ذهن محو نمی شوند علاقع به تفریح با دوستان مثل کوه سینما و ... تشدید می شود البته پسرها در این مرحله ترجیح می دهند بیشتر با دوست جنس مخالف خود به گردش بروند درونگرایی آغاز میشود مسائلی پیش می آید که با خانواده نمی توان در میان گذاشت انتخاب دوست در این دوره اهمیت بالایی دارد چرا که ممکن است یک دوست بد و راهنمایی ناصحیح باعث بوجود آمدن فاجعه شود احساسا ت شکل می گیرد دوست دارند بیشتر مورد توجه قرار گیرند زود خسته می شوند و شدیدا تنوع پذیر میباشند برای رسیدن به اهداف خود از هیچ کوششی دریغ نمی کنند غریزه جنسی میل به جنس مخالف و برقاراری رابطه را زیاد می کند که اگر کنترل نشود موجب پدیدار شدن عادت به خودارضایی می شود نقش خانواده ها در این سن : بهتر رفتار سرپرست خانواده به گونه ای باشد که پسر احساس تنهایی نکند و دلگرم به یک حامی بزرگ باشد غرور سرتا پای پسره ا را در این سن فراگرفته بهتر است لطمه ای به این غرور وارد نشود چرا که سرافکندگی ضربه بزرگی تلقی می شود نیروی عجیبی در بازوان آنها پدیدار می شود و به شکست وسایل و اشیائ در هنگام عصبانیت علاقه زیادی نشان می دهند برای خالی کردن پتانسیل درونی با هم جنس خود در خانواده دچار مشکل می شوند این رفتارها همه و همه طبیعی هستند چرا که در این مرحله رشد تا مرحله زیادی پیشروی می کند نقش دوست دختر یا نامزد در این مرحله: بهتره بدانید او در این مرحله اگر قرار باشد به حرفی کسی گوش کند او یک نفر شما هستید پرخاش گری در روابط احساسی طبیعی است اراده در قدرت تصمیم گیری تا حد زیادی نوسان دارد آنها زود تصمیم میگیرند و زود از تصمیمات خود منصرف می شوند شکدر مردان امری طبیعیست پس ناراحت نشوید حتی اگر یک درصد احتمال جدایی شما در رابطه دوستی می رود بهتر است اگر او را دوست رابطه جنسی با دوست پسر خود برقرار نکنید برای آنها شعر بخوانید از پسرهای دیگر جلوی آن حرفی نزنید از روابط نزدیک خود با دوستانتان حرفی نزنید چرا که ممکن است دوست پسر خود را از دست بدهید هنگام عصبانیت با آنها مشاجره نکنید آنها از بوسه لذت می برند از هداییای مثل کتاب و حتی عطرخوششان نمی آید چرا که زود خسته می شوند روابز تلفنی خود را در حد تعادل نگه دارید سعی کنید هر دفعه با دفعه قبل تفاوت داشته باشید با این فرمول یک پسر نرمال شمار را هرگز رها نخواهد کرد اگر وسایلی همچون ماشین موبایل و ... ندارد مدام اینهارا گوشزد نکنید چرا که در اینصورت کمتر با شما به بیرون می آید نقش مادر: مادران عاشق پسران جوان خود میباشند اما این دوست داشتن کم کم فرزندان را دچار مشکل می کند فراموش نکنید پسر شما روزی باید ترک منزل کرده و خانواده تشکیل دهد پس نیمه بیشتر عمرش را در اختیار همسر و فرزندان آینده اش می باشد یکی از دلایل بدرفتاری مادرها با عروسشان به نظر من دوست داشتن زیاد می باشد چرا که زمانی که فرزند پسر آنها قصد ترک منزل را دارد مادر تصور می کند عروس می خواهد پسر را از چنگ مادر در بیاورد و یا اینکه زمانی که پسر به همسر خود در مقابل مادر ابراز علاقه می کند حس حسادت زنانه مادر برانگیخته می شود اینها همه طبیعی میباشد اما متاسفانه به علت عدم آموزش و شناخت چه زندگی هایی که به علت همین رفتارها به شکست منجر می شود . در مورد رفتارهای آقایان در دوران زندگی در مباحث آینده می نویسم با تشکر علی س م

چه سنی برای ازدواج مناسب ترین سن می باشد؟

کلا احتیاج به شریک در زندگی ، پذیرفتن مسئولیت یک یا چند نفر در غالب خانواده ،عضق ورزیدن به همسر و فرزند و تامین سایر نیازهای اعضای خانواده شاید در بیان ساده باشد اما در عمل سخت خیلی از پسرها را می شناسم که علی رغم بالا بودن سطح مالی پس از چند سال یا حتی چند ماه زندگی به شکست برخوردند به نظر من برای ازدواج سنی نمی شود در نظر گرفت چرا که ازدواج یک مرحله از زندگی است و برای وارد شدن به این مرحله آماده شدن و رشد کردن عقل و جسم والبته بوجود آوردن شرایط مناسب بسیار بسیار اهمیت دارد حالا یک نفر این شرایط را در سن 20 سالگی در خود می بیند و یک نفر در سنین بالا تر یا حتی پایین تر از کجا بفهمیم از نظر فکری و عقلی به رشدی رسیدیم که ازدواج کنیم ؟ من از حرفهای پیچیده دیگران استفاده نمی کنم برای شناختن رشد عقلی خود یک پیشنهاد دارم در نظر بگیرید شما الان در هر سنی که هستید 18 سال 20 ساله 25 ساله 30 ساله یا بیشتر یا کتر دختر یا پسر و یا زن و مرد فرق نمی کند در سن کنونی تصور می کنید خیلی از مسائل زندگی را می دانید و تصور می کنید بهترین تصمیم ها را میگیرید و البته معیاری هم که برای ازدواج دارید فکر می کنید بهترین الگو می باشد اما فقط کافیست یک سال بزرگتر شوید می بینید که چقدر تفاوت کرده اید شاید الگوهای شما برای ازدواج تغییر کرده و یا به آن اضافه شده همین الان یک موضوعی که سال پیش برایتون پیش اومده را تصور کنید شاید امسال عملکرد سال پیش خود را در قبلا حل آن مشکل رد می کنید حالا اگر شما با معیار امسال خود تصمیم به ازدواج بگیرید و فردی را با همین معیار انتخاب کنید و سال آینده یا شاید دو یا سه سال بعد که معیار شما تغییر می کند می بینید که فردی که انتخاب کردید نمی تواند پاسخگوی معیارهای شما باشد در این زمان شاید نه راه پس باشد و نه راه پیش راه چاره چیست مطمئن باشید در طول زندگی در دوران جوانی به سنی خواهید رسید که حتی بعد از گذشت 2 یا سه سال در می یابید که به یک شناخت کلی رسیده اید و معیارهای شما تغییر آنچنانی نمی کند طرز فکر شما در طول این چند سال تغییر آنچنانی نکرده این زمان دقیقا سن ازدواج شماست که البته باز هم عرض می کنم شاید شما در سن 22 سالگی به این مرحله برسید شاید 28 سالگی و شاید در سنین دیگر خودم را مثال میزنم الان 27 ساله هستم و با دانستم خیلی از مسائل که شاید دیگران نمی دانند اما هنوز معیار هایم با سال قبل تفاوت دارد پس صبر می کنم ازدواج در سنین پایین را نقض نمی کنم به هیچ وجه اما بخاطر داشته باشید دنیای جوانی دنیای شور و تجربه آموختن است پس بهتره با دستی پر زندگی را شروع کرد اصلا مسئله مادیات نشاندهنده زندگی بهتر نیست دوستان من مطمئن باشید زندگی مشترک از درون یک چیز است و بز برون چیز دیگر خیلی از مسائلی که در دوران قبل از ازدواج برای شما اهمیت ندارد دقیقا ساید مهمترین مسئله در دوران زندگی مشترک شما باشد و یا بالعکس پس با دید باز تصمیم گیری کنید بهتر است اول عاقل باشید و انتخاب کنید و بعد از انتخاب عاشق باشید و خوب زندگی کنید با آرزوی موفقیت برای تمامی شما دوستان خوبم زندگی سرتاسر عشق و خوبی و زیبایی را برای شما آرزومندم

تفاوت میان دوست داشتن ، عشق و وابستگی در روابط دو جانبه

تفاوت میان دوست داشتن ، عشق و وابستگی در روابط دو جانبه

امروز بنا به درخواست خیلی از دوستان و البته آقایون که انتقاد داشتند من مطالبم فمینستیست قصد دارم یکی از عمده مشکلات موجود در روابط دوستی و بعد از آنرا بیان کنم

الف) نحوه آشنایی:

اکثر دوستیهای امروزی از طرق زیر انجام میگیرد یا اینکه شما در خیابان یک چشم و ابرو و یک اندام زیبا میبینید و دنبال طرف می روید و اینقدر کلید می کنید تا طرف شماره ای که روی کاغذ نوشته اید که عموما به یه اسم جعلی میباشد را دریافت کند و آنقدر منتظر می شیند اونروز در خانه پای تلفن یا البته اگر همراه داشته باشید مدام آنرا شارژ می کنید که مبادا اگر خانم تماس گرفتند گوشی خاموش باشد  دومین روش از طریق نگاههای و طرز برخورد طرف میباشد ایندفه اون از شما خوشش آمده امیدوارم اینو بفهمید و فرصت را از دست ندهید سومین روش دوستی از طریق اینترنت و چت واقعا این نوع دوستی یک دوستی منطقی است تا یک دختر در رومهای یاهو و سایر رومهای وب سایتها وارد می شود از جانب آقایون بارونی از پی ام های   salam -- asl plz بر سر خانم وارد می آید خوب اگر جواب داد که داد و اگر نداد که با یه دشنام و یا بوت شدن کار را خاتمه می دهید اگر از این طریق قصد دارید دوستی مناسب پیدا کنید کاملا در اشتباهید چه برای خانمها و چه برای آقایون

شناخت دخترها و پسرها  در سنین مختلف برای رابطه دوستی :

اگر شما پسری با سن و سال بین 16 تا 20 سال هستید و از طریق اینترنت با دختری چت کردید و اون دختر در رنج سنی 15 تا 18 سال بود بهتره روی این دوستی هیچ حسابی باز نکنید دخترها در این سن بسیار تنوع طلب هستند البته تقصیری ندارند چرا که هنوز معیارهای خود را برای دوستی نمی دانند مطمئن باشید با یک نفر دوست نمی شوند و این رابطه را با چند نفر امتحان می کنند البته اگر هم از شما در خیابان شماره بگیرند عملا تفاوتی نمی کند و یک خیابان پایین تر از دیگیری هم شماره می گیرند در مورد پسرها هم این مسئله صادقه اما خیلی درصدش پایین تر از دخترها می باشد بهتره در این دوران به هم ابراز علاقه نکنید چون آخر و عاقبتش جداییست و خیانت .

دخترهای در سنین بین 18 تا 23 سال در این رنج سنی دخترها نسبت به جنس مخالف کمی پر احساس تر برخورد خواهند کرد و کمی صادق می شوند البته فراموش نکنید تجربه آنها نیز زیاد تر شده در این سن راحتر به نیاز جنسی شما پاسخ خواهند داد اینو حتما بدونید اگر پسر یا دختری در دوران دوستی فقط یکبار رابطه جنسی داشته باشد در دفعات بعدی هم با دوست بعدی خود این رابطه را صد در صد خواهد داشت

سنین 23 تا 27 سالگی در دخترها واقعا به رشد کامل عقلی رسیده اند می توانید از نظرات آنها استفاده کنید و با آنها مشورت کنید پیشنهادات جالب و البته منطقی به شما خواهند در مورد آقایون در این سن بسیار داغ هستند زود تحریک می شوند اما واقعا از جان برای شما مایه می گذارند احساسات در آقایون در این سن بیش از هر سن دیگری نمایان می شود آنها به خاطر بدست آوردن شما از هیچ عملی دریغ نخواهند کرد پس بهتره عکس العمل خوبی در قبال عمل آنها نشان دهید در این سن آنها تحت فشار هستند مشکلات زیادی خواند داشت با آنها بسازید

ب) دوران دوستی و مشکلات روحی وابسته به قبل بعد از آن :

فرض کنید شما همین امروز با یک دختر خانم آشنا شدید یا بالعکس از هر فرصتی برای گفتگوی تلفنی استفاده می کنید  امکان داره تا چند روزه اول بهم دروغ بگید سنو سال و اسم تا زمانی که بهم اعتماد پیدا کنید در این مدت حرفهای زیادی برای هم دارید و فکر می کنید در دنیا دیگه هیچی نمی خواهید شب و روزت شده دوست دختر یا دوست پسر اما بعد از مدتی وقتی کع حرفهاتون تمام میشه میرید سراغ گزارش گرفتن مثلا ساعت به ساعت می گید که چکار کردید چطور شد حتی سراغ ناهار ظهر را هم می کیریئد که امرز ناهار چی دارید یا بعضی وقتها راجع به دیگران میشنید بحث می کنید اگز از ساعت تعیین شده یک ربع بگذرد دیوانه می شوید اگر تماس بگیرید و ببینید برای مدت طولانی تلفن طرف مشغوله میخواهید سرتونو به دیوار بزنید  و بعد هم که تماس می گیره یک بازجویی دقیق که حتی مامور آگاهی هم نمی تواند انجام دهد را انجام می دهید دوستان من اگر این رفتارهار در دوستی های شما وجود دارد بدانید که این رابطه دوستی نیست بدانید که عشقی در کار نیست این فقط یک وابستگی پوچ می باشد و فقط دورانی را سپری می کند و با لتمه به احساسات یک طرف این رابطه به صورت یکطرفه به خاتمه میرسد یا اینکه متاسفانه بعد از اون همه ابراز احساسات مبینید که طرفتون بهتون خیانت کرده به پیشنهاد ازدواج در دوران دوستی اعتنا نکنید مگر اینکه مدت حد اقل یک سال از دوستی گذشته باشد پسرها پیشنهاد ازدواج را ابزرای برای به دست آوردن رابطه جنسی با شما می دانند البته همه اینها استثنا هم داره مثلا خیلی هستند که دو سه سال باه م دوست بودن و بعد از این دوران ازدواج کرده و زندگی خوبی هم دارند اما به یاد داشته باشید دو نفر شاید بتوانند بهترین دوستهای روی زمین برای هم باشند اما این دلیل نمی شود که شریک خوبی هم برای هم باشند زود فکر نکنید که عاشق شدید مطمئن باشید عشق یک رابطه دو طرفه است و تنها حس دو طرفه در رابطه دوستی عشق میباشد امان دارد شما طرفتون رو دوست داشته باشید اما طرف شما هرگز شما رو دوست نداشته باشد و یا کم دوست داشته باشد پس حس دوست داشتن و یا حس وابستگی نمی تواند دوطرفه باشد اما این عشق است کعه دوطرفه است هر عشق از یک عاشق و از یک معشوق تشکیال شده که در نبود یکی دیگری هم نمی تواند باشد پس اگر فکر می کنید عاشق کسی بودید و بعد از مدتی طرف شما را رها کرده یا خیانت کرده بدانید که شما هم عاشق نبودیدیو عشقی در میان نبوده شاید شما فقط به شخص وابسته بودیدی وفقط آنرا دوست داشتید چقدر بی ارزش است عمر افرادی که فکر می کنند عاشق شده اند و دست به خود کشی میزنند واقعا این یک حماقت است من می دانم که جدایی در دوستی خیلی سخته چون خودم نه یک بار نه دو بار بلکه متاسفانه چندین بار تجربه کردم و الان دارم تجربیاتمو به شما میگم اما خوده من یک زمانی حس می کردم که عاشق هستم الان چندین سال است که از اون عشق خیالی من می گذرد و من به رفتارهای خودم در دورانی که جدا شدم از دوستم فقط می خندم و افسوس فرصتهایی که از دست دادم . لطمه روحی که به خودم وارد کردم را می خورم پس همیشه به یاد دارم شما هم به خاطر بسپارید با منطق عاشق شوید و با احساس زندگی کنید بعضی ها تصور می کنند که عشق با منطق نمی گنجد اما جهت اطلاع این افراد به تازگی کشف شده منشاء حقیق عشق مغز است نه قلب و من به کشف جدید اطمینان دارم و کاملا می پذیرم پس سعی کنید در دوستیهای خود حد تعادل را در نظر بگیرید زیاد با هم در تماس نباشید از شور به درش نکنید در دوستیهاتون یک پل هم برای روز جدایی بزارید نمی گم همه دوستی ها به جدایی منجر میشه نه خیلی از دوستیها منجر به ازدواج می شود اما همیشه در هر رابطه دوطرفه ای  باید آمادگی هر چیزی را داشته باشید فرض کنید جدا نشدید اما یه حادثه ای برای دوست دختر یا دوست پسرتون اتفاق افتاد نکته دیگه سعی نکنید رابطه جنسی را در دوران دوستی و یا حتی در دوران نامزدی تجربه کنید البته معاشقه مشکلی نداره و شیرن هم هست اما هر چیزی جایی دارد امیدوارم مطلب درج شده باعث توهین به گروه خاصی نشده باشد  و آرزو می کنم عشق را به معنای واقعی تجربه کنید .